در آخر آهي کشم،اشکي ريزم زين سبب راه دور
خود هيران،وليکن اندکي آگاه بدين کار خوب
اول آن شب که بودم يکه و تنها در اين باب غم
آخر آن روز که شد بدين غم سان کار بد
هيزم در آتش نماند،دگر سوختن بس است
هشدار که چشمه در آيد،هيزمي در آيين عشق تنها نماند
نرگس عشق بوسيده دگر بار در آيد
دريغاکه بنفشه در غفلت است و کار ايام زود گذر
بر تو عنايتي است که خواني چنين اشعار
تا که داني چه بود در اين ايام
نظرات شما عزیزان:
|